آینه ها را میشکنم تا نبینم بی تو چگونه پیر میشوم....
آینه ها را میشکنم تا نبینم بی تو چگونه پیر میشوم....

 

 

به انتظارِ گذارم


گذار از این دوری ، گذر از این آخر


«عبور» باید شد


شروع باید کرد


هزاره ی آهن !


ببین چگونه فریبت به قلب آدم بیچاره سرنوشتی برد


و فاصلِ گل و بوته به آخرین جدش


کجاست سادگیم ؟


و یا کجاست تحمل به اینهمه باور؟


به باوری که خدایی به هیچ می سازد !


تو ای تمدن جاهل !


که فکر ماهی قرمز ، به تیزِ آهن قوطی ، اجل کنی تقدیم


و بر نگاه پرنده ، همیشه دود


و بر مدینه ی فاضل،حمایت ودکا


چه دستهای سخاوتمدار خودکامی


چه نیت پاک زلالی


چو چشمه های همین فاضلاب ِ شهر


درون ده بودم


و خالی از این هرج و مرج آشفته


خدای من نزدیک ، خدای من آغوش


وسبز کوه عقاید


چه باکم از تزویر


چه باکم از بد ایام ِ این تمدنها


به گله ی بزها ، نگاه می کردم


منم خدای وی


منم خدای گلّه، حمایتِ ایشان


و من خودم به هدایتگری محتاج


«قیاس» را به تمدن چه دست محتاجی !؟


همیشه آبیِ سبزی مرا به خود خواند


و سبز باید شد،از این همه تاریک


و رخت مجلسیم را به رود بخشیدم


به تند سیل « شهامت »


و خویش ، رخت شبانی تمام تن کردم


گذار هر چه بگویند


چه باکم از بد ایام و این تمدنها


درون کوچه ی باغ ، نماز می خواندم


نسیم با من بود


و بوی عطر نمازم به دورها می برد


به آنچه من دورم


به آنچه او نزدیک


خیال کج رویم بر تمدن اکنون


مثال هر چه تهی،زمن تهی می گشت


و من ..


و من ، عبور می کردم


Sansiz



نظرات شما عزیزان:

ghasem
ساعت21:39---30 تير 1391
سلام دوست من وبلاگ زیبایی داری مطالبت خیلی قشنگن بیا به ماهم سر بزن منتظرتم بیایی ها راستی باتبادل لینک چطوری موافقی
پاسخ:سلام باشه پس لینکم کن و بعد بهم خبر بده


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, توسط SANSIZ |
.: Weblog Themes By LoxBlog :.