آینه ها را میشکنم تا نبینم بی تو چگونه پیر میشوم....

دنبالم نگرد
نخواهی یافت
.
میا به دنبالم
آنجا که من می روم
سایه نیست
گرم است ، پر ازنور
.
خطابم مکن برگرد
دیوار بینمان زنده بود همیشه
قد میکشید
هر روز
.
.
ببخش
از اینکه میگویم
دیگر هرگز
مرا نخواهی دید
.
خداحافظ
.
رفتن
شکسته ترت میکند
اما
باید دریا شد
sansiz

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:, توسط SANSIZ |

بدون لبخندم

و ایستاده به پای همیشه در خوابی

کنار شومی آینه های خسته از تقدیر

 

گذار من به تمدن همیشه چون آبی است

ولی چو جوی به زخمی که از جراحت قوطی رب بر آورد اندوه

 

کنار پرسه ی(باید روم)مردد از رفتن

درون هیچ نگارم امروزم

نگاه من خالیست

از این هزاره های تمدن که پر شدست از دود

 

و برف میبارد که سایه بمیرد

که روی تار تمدن سپید گرداند

تمدن حاضر

تمدن تزویر

 

عبور میکردم

درون قوطی رب،ماهی قرمز

اسیر تیزی لبهای تشنه ی او بود

اسیر مرگ(به روزش)

و چیست تقدیرم؟

((به روز باید شد))

sansiz

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, توسط SANSIZ |

حسرتی بود و گذشت....

ناله ای بود،خشکید....

در صحرای دلم فقط تو بودی،

تو هم رفتی....

تو هم یک ناله ی بزرگ شدی...

رد پای گرمت هنوزم روی سنگفرش های دلم،تنگ است

آه و ناله ندارد چاره جز اشک،

ناله ام تویی،آه من فریاد...

دانستن،دیگر برای من واژه ای بیگانه و غریب است،

دانستن از تو،دانستن از ندانستن....

دیگر از تو دانستن را باید بغض کرد،باید اشک ریخت،باید خشکید...

sansiz

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, توسط SANSIZ |

سلام میکنم
و پشت پنجره ایستاده ام تنها
کنار خیال پوچ باغهای سبز سرزمین رویایم
مدرن گشته ام دیگر
چه احتیاجم به پنجره!؟
چه محتاجم به آسمان !؟
ابرها را دعای مسافران نمی کند باران
پرنده های فلزی تمام افعالند
سلام میکنم ، اما
چه سود
گشته مانع ِ صدای ِ زخمی من
دریچه های تنگ توری آهن
سلام میکنم
مخاطب من
درخت خشک خیابان پر عبور دلهای خالی از مهر است
همان که شاخه اش مداد من گشته
مخاطب من
تویی که با هزار غصه نشسته ای تنها
مثال من
مثال من که هنوزهم  پی محبت بی توقع گلهام
sansiz

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, توسط SANSIZ |

حسادت میکنم
به اینهمه نفهمیدن زبان ملموست
به اینهمه حجم افکار مشوشت درون تاریکی اتاقی سرد
من پیکر نحیف تو را میجویم میان سختی ِ درد
آه ای همزبان نقاشی های بی رنگ تابلوهای متروک من



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, توسط SANSIZ |
.: Weblog Themes By LoxBlog :.